دم نوحه:
مران یکدم ساربان اُشتر، ناقة زینب رفته اندر گل
بده ظالم مهلتی آخر زآنکه دارم من عقدهها در دل
دل زینب گشته طوفانی، رقیه گشته بیابانی، آه و واویلا، آه و واویلا
ادامة نوحه:
بده مهلت تا بمانم من در کنار این پیکرِ بیسر
از آن ترسم ساربان امشب آید و بُرّد دستاش از پیکر
ندارد چون طاقت دیدن مادرم زهرا، باب من، حیدر
در این صحرا ای شترداران، ماندنم آسان، رفتنم مشکل
شترداران بیکفن باشد این تن مجروح اندرین صحرا
مرا نَبوَد معجری دیگر تا کفن سازم جسم این شه را
ندارد چون سایهای بر سر غیر خاشاک و جز تَفِ گرما
اله من کُن تو آگاهم، کشتی عمرم کی رسد ساحل
شتربانان ره خطرناک و کودکان مضطر، ناقهها عریان
همی ترسم ای شترداران، از شتر افتند کودکان آخر
چرا آخر این همه تعجیل؟ رحم بنمائید بر دل طفلان
رهِ شام و دشمن اندر پیش، از یتیمانْ من چون شوم غافل
شتربانان مهلتی آخر، بهر ما نبود قافلهسالار
نباشد چون مَحرمی دیگر بهر ما زنها غیر این بیمار
ندارد او طاقتی دیگر، پیکر بیمارش بود تبدار
همیگوید خاشع و غمگین، کربلا خواهم تا کنم منزل
دم نوحه:
سقّای دشت کربلا
شد دستش از پیکر جدا
عباس مظلوم، عباس مظلوم
ادامة نوحه:
عباسم، عباسم
ای سردار رشیدم، ای مایة امیدم
ای باوفایم، ای باوفایم
دشمن از، دشمن از
نام تو در تب و تاب
بردی ز چشمانم خواب
ای باوفایم، ای باوفایم
سکینه، سکینه
چشمانتظار و عطشان
هر دم گوید عمو جان
آبی بیاور، آبی بیاور
چشمانش، چشمانش
چون کودکان دیگر
سوی تو مانده بر در
آبی بیاور، آبی بیاور
عباسم، عباسم
با اشک دیدگانم، سوی حرم روانم
ای باوفایم، ای باوفایم
عباسم، عباسم
گویم چو با فغانم، با جمله کودکانم
ای باوفایم، ای باوفایم
دم نوحه:
ای باوفا اباالفضل صاحبلَوا اباالفضل
ادامة نوحه:
سقّای دشت کربلا، اباالفضل
سردار دستازتنجدا، اباالفضل
دستت جدا از جسم اطهرت کو؟
افتاده دستت در کجا، اباالفضل؟
اکنون بُوَد هنگامِ یاری من
راضی مشو اینک به خواری من
آخر برای جاننثاری من
کردی سر و جان را فدا، اباالفضل
بردار سر ای خسرو غضنفر
بار دگر در یاریِ برادر
مَنْما حسینت را ز خود مکدّر
قُم یا حبیبی، یا اخا، اباالفضل
با آنهمه چالاکی و دلیری
از خواهرت بنمای دستگیری
ترسم رود کلثوم در اسیری
در شهر شام پربلا، اباالفضل
جانِ برادر، از حسین چه دیدی؟
بهر چه دست از یاریَم کشیدی؟
بِسمِلصفت در خاک و خون تپیدی
ای زادة شیرِ خدا، اباالفضل
دم نوحه:
حسین، ابا عبدالله حسین، یا ثارالله
ادامة نوحه:
کلیم اگر دعا کند، بیتو دعا نمیشود
مسیح اگر شفا دهد، بیتو شفا نمیشود
گِرد حرم دویدهام صفا و مروه دیدهام
هیچکجا برای من کربُبَلا نمیشود
چوب به دست قاتلت به ناله گفت این سخن
جایِ سرِ بریده در طشت طلا نمیشود
گشته به هر زمان زمینْ سرخ ز خون اهلبیت
خون کسی چو خون تو خون خدا نمیشود
کسی که گشت گِرد تو، گِرد خطا نمیرود
پیرو خط کربلا اهل خطا نمیشود
ای بدن تو غرق خون، ای سر و روت لالهگون
از چه خضاب کردهای؟ خون که حنا نمیشود
جز سر غرق خون تو که شد چراغ کاروان؟
رأس بریده بر کسی راهنما نمیشود
کوفه و کربلا گذشت، سخت به عترتت ولی
هیچکجا به سختیِ شام بلا نمیشود!
دم نوحه:
اباالفضلِ باوفا، علمدار لشکرم
مهِ هاشمینسب، امیرِ دلاورم
ادامة نوحه:
ز ضرب عمودِ کین شکسته چرا سرت؟
چنین قطعهقطعه شد چرا جسم اطهرت؟
برادر چرا به خون فتادست پیکرت؟
که نعش تو غرق خون فتاده برابرم
برادر، چرا قلم شده دستهای تو؟
به خون غوطهور شدست قد رَسای تو؟
دریغ از جوانیات! شَوَم من فدای تو
تو کردی برادری تمام، ای برادرم
فدای دو بازویت که گشت از بدن جدا
نمودی به راه دین سر و جان و تن فدا
به چشم تو تیرِ کین نشسته است یا اخا
برادر، چهسان تو را به خونْ غوطه بنگرم؟
فتاده ز کف چرا برادر لَوای تو؟
نیاید به گوش من عزیزم صدای تو
به قربان غیرتت، فدای وفای تو
که لبتشنه از فرات گذشتی بهخاطرم
دم نوحه:
امشب شهادتنامة عشّاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان این دشت غوغا میشود
ادامة نوحه:
امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا میشود
امشب بوَد برپا اگر این خیمة ثاراللّهی
فردا به دست دشمنان برکنده از جا میشود
امشب صدای خواندن قرآن بهگوش آید همی
فردا صدای الاَمان زین دشت برپا میشود
امشب شهِ دنیا و دین با قلب مجروح و غمین
گوید به زینالعابدین باشد وداع آخرین
امشب کُنَد لیلا فغان، زینب بود برسرزنان
این از غم سلطان دین، آن از فراغ نوجوان
این در صدای الحَذَر، آن در نوای الاَمان
این با برادر در سخن، آن دل به اکبر میدهد
دم نوحه:
شیعیان، فردا حسین بییار و یاور میشود
خونجگر، زینب ز داغ شش برادر میشود
ادامة نوحه:
تا که آب آرد به شطّ خون، جدا
از بدن دست ابوالفضل دلاور میشود
بر سرِ دست حسین از تیر ظلم حَرْمَلِه
پاره حلق نازک ششماهه اصغر میشود
حضرت نجمه نمیداند که فردا قاسماش
از جفای کوفیان صدپاره پیکر میشود
شش برادر باشد امشب زینب و کلثوم را
پیکر هریک به خون فردا شناور میشود
شمر ملعون از جفا سازد جدا رأس حسین
نوحهگر زین ماجرا زهرای اطهر میشود
دم نوحه:
امشب شب قتل حسین، سلطان خوبان است زینب پریشان است
فردا زمین کربلا از خون گلستان است زینب پریشان است
ادامة نوحه:
امشب علمدار حسین دارد نگهبانی آن حیدر ثانی
فردا تن بیدست او اندر بیابان است زینب پریشان است
امشب به روی سینة مادر بود اصغر آن طفل خوشمنظر
فردا ز تیر حرمله مهمان جانان است زینب پریشان است
امشب بود قاسم میان خیمهگه شادان از خواندن قرآن
فردا ز مَرکَب سرنگون این سرو بستان است زینب پریشان است
امشب گُلان مصطفی از تشنگی بیتاب در گفتگوی آب
فردا روان از دیدگان اشک یتیمان است زینب پریشان است
دم نوحه:
حسین جان کفنت کو؟
حسین پیرهنت کو؟
ادامة نوحه:
گر دل کَنَم از تو چه کُنَم با دل خونین؟
گر دل نَکَنَم گو چه دهم پاسخ لشکر؟
حسین جان کفنت کو؟
حسین پیرهنت کو؟
در کربُبَلا بوی بهشت است یقیناً
دیشب به سُراغت ز ِاِِرَم آمده حیدر
حسین جان کفنت کو؟
حسین پیرهنت کو؟
گر شیر خدا بود به بالین تو ای شه
انگشت تو را پس که بریدست ز پیکر؟
حسین جان کفنت کو؟
حسین پیرهنت کو
دم نوحه:
آندم که در دریای خون زینب شنا کرد
لب را به رگهای بریده آشنا کرد
گفت ای برادر، قربان رویت
بنما اجازه بوسم گلویت
ادامة نوحه:
هرگز کسی چون من تنِ بیسر نبوسید
بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید
حیدر نبوسید، زهرا نبوسید
حتی نسیم صحرا نبوسید
امشب چرا این خواهر محزون خسته
تا نیمهشب خوانده نمازش را شکسته
گلهای زهرا، گردیده پرپر
خاموش اینجا گردیده اصغر
این سر که ریزد از لباش شهد حلاوت
فردا به نوک نی کُند قرآن تلاوت
گفت ای برادر، قربان رویت
بنما اجازه بوسم گلویت